سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنفیسیات
بنفیسیات 


اول  فروردین 1391

:



عید شده است!!!

عید نوروز!

همان روز باستانی ما ایرانی ها!!!

عمو دیگر ذغال را از صورتش می شوید.

و من با سبک فروغی ام نشسته ام روی قالیچه ی بزرگی!سبز با گل های صورتی!

پیراهنم را پهن  کرده ام دورم!دور تا دور آیینه است.

دیوار ها کنده کاری شده اند.

فرشته های کوچک صورتی رنگ با موهای پریشان.

همه از سر سفره رفته اند.انگار نه انگار که تا چند دقیقه ی پیش همه کنار هم بر سر سفره...بعد ماچ و بوسه و تبریک و بعد اجی

 مجی لا ترجی و دور سفره خالی ست.

حتی از قرآن و عیدی های تا نخورده اش دیگر خبری نیست.

.

.

.

در باز می شود.بلند می شوم و می دوم به سمت در.

پایم از چارچوب رد می شود.

دشت سبزی ست.پر از آفتاب،صدای جیر جیرک ها...سمفونی خدا!

پیراهنم می کشد به شاخه های قاصدک.

آفتاب دست می کشد به موهایم.کفش هایم را در می آورم.روی چمن های نمدار دشت .

انگشتانم را تکان می دهم.سبزه می رود میان انگشتان پاهایم.لذت غیر قابل وصفی ست!!!

پدر نماز می خواند...

می روم و مودب می نشینم گوشه  ی سجاده اش!

.

.

.

تکبیر می گوید.

بعد آرام به سجده می رود.عطرش می پیچید!

دوباره می نشیند و با چشمان بسته  ذکر می گوید.

و من فکر می کنم  «چقدر عاشقش هستم»   !!!

منبع آرامش من!!!!

چشمانش را باز می کند.می ایستد؛ بلندم می کند و پرتابم می کند به هوا...

جیغ می زنم!

می خندم!

می خندد!

می روم میان ابر ها ... دوباره و دوباره ...!!!

می خندد!از سر و صدای من!

می گذاردم زمین:

عید رو تبریک گفتی به همه؟

سرم را که تکان می دهم؛ می گوید :خانومه دخترم!

کله قتد آب می شود!

پسرک کارتون آپ (up)ایستاده و برایم دست تکان می دهد.

با آن کفش های قهوه ای بند نارنجی اش!

از نگاه پدر هول می شود و سرخ می شود و شال نارنجی پیش آهنگی اش را مرتب می کند!

پیکسل های رنگ و وارنگش برق می زنند.آفتاب دویده میان موهای سیاهش!!!

.

.

پدر با سر اجازه می دهد که بروم بازی.

با پاهای برهنه می دوم به سمتش.

دستم را می گیرد و می کشد و می دویم!

می دویم ...می دویم ...می دویم!!!

آنقدر که پیراهنم پف پفی می شود!

به نفس می افتیم...میان نفس نفس می خندد(والللللا!!!)

قاه قاه می خندم!

و

دوباره می دویم....می دویم...می دویم!!!


                                                                     تا بالای تپه  !!!



بنتی-مینیاتوری


پ.ن:خدا می داند که چقدر می شود استعاره بود!!!

پ.ن:عیدتان مبارک!!!


[ پنج شنبه 91/1/3 ] [ 4:25 صبح ] [ benfis b ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

طریق ارتباطی پسندیده برای یک آنتی سوشیال
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 187743