روح من بیمار است، روح من چند روزی است
که نشسته است
کنار دیوار و لای درز آجرهای خانه
مادربزرگ را خالی می کند، روح من این
روزها مریض شده است و هیچ قرص و
کپسولی نمی تواند
دردش را دوا کند، روح من ...یک
روح داریم ویک بدن، یک روان داریم و یک جسم هر دو
یکی هستند، ولی گاهی دو تا می
شوند. بی هم جایی نمی روند و با هم دردها را تحمل می
کنند. اما در این میان اگر
آن بدن یا آن جسم بیمار شود، بهتر و راحت تر می شود دردش
را دوا کرد تا روان و روح!
این دو چون با هیچ فشارسنج یا درجه یا گوشی نمی توانند
لمس شوند، خیلی وقت ها بی
دوا، درد باقی می مانند و ... اما درد شدن این ها بی دلیل
نیست، از یک جایی و از یک
نقطه ای همه چیز شروع شده است به هرحال بهانه ای وجود
دارد که روح من این روزها بیمار
است و جسم من را هم بیمار کرده است!