سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنفیسیات
بنفیسیات 

خیلی وقت پیش بود

نشسته بودیم توی یه کافه

نگام میکرد

گفت بیا با هم تجربه کنیم؟

گفتم چی رو؟

گفت زندگی رو...

سکوت افتاد به خرخره ام...

خیلی روز گذشته..

امروز سر صبحانه یهو لغت تجربه جنبید تو مخم

تجربه کردن رو چی میدونست؟بنظر من تجربه کردن نمی تونه فقط شامل بار اول هر چیز باشه...

بعضی ها تجربه کردن رو شامل بار اول هرچیز میدونن..اما من منه..

من هر مرتبه ی با اون خندیدن رو جزو بهترین تجربه هام میذارم..هیچ کس عمر جاودانه نداره در نتیجه تجربه های هر کس یه نهایتی داره.دلم میخاد نهایت تجربه هام خیلی خوب باشه.

امروز 1ساعت و نیم تمام دراز کشیدم روی یک مبل یک نفره جلوی پنجره ی مربع شکل خونه و ابر ها رو نگاه کردم.

درست میتونم بگم بار اولم بود توی عمرم که اینهمه به ابر ها نگاه میکردم..

آروم و پر از آرامش حرکت میکردن..

گاهی توی هم قاطی میشدن و دو تا ابر متوسط یه ابر بزرگ میساختن..یا مثلا یهو وسط دل یکیشون خالی میشد..انگاری که دلش

هوری میریخت پایین.به احتمال زیاد باید مامان بوده باشه.ابرا خیلی بم آرامش دادن..

این روزا تجربه کنین این تجربه ی منوو...شایدم بشه چندمین بار تجربه اش..اما این روزا بازم تجربه اش کنین.

 خوبه که آدما تجربه هاشونو بهم میگن ...

خیلی خوبه...


توی دلاشون با هم قاطی میشه..



عکس از : خودم :)


[ جمعه 94/1/28 ] [ 1:23 عصر ] [ benfis b ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

طریق ارتباطی پسندیده برای یک آنتی سوشیال
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 187899