بنفیسیات بنفیسیات
|
من اعتراض دارم و آغاز ماجراست [ سه شنبه 89/7/20 ] [ 2:54 عصر ] [ benfis b ]
[ نظر ]
آه... چقدر تنهایی دلتنگی می آورد دلتنگش هستم و در میان این همه غریبه شاید کمی نا ممکن باشد که ابرازش کنم. و چقدر دلتنگی اش عذابم می دهد! هیچ کس نمی داند که او آشناست! در قلبم آشنا بوده و هست! بنتی منیاتوری دلگیر است از این چرخ و فلک نامرد! دنیا دنیای نا مردی هاست! و.... و دنیا دیگر جای بنتی منیاتوری نیست! [ یکشنبه 89/7/11 ] [ 8:5 عصر ] [ benfis b ]
[ نظر ]
از آن روز که رفته ای من و این دوستم دلتنگی ات را میکنیم،گریه میکنیم !بسیار!دریاچه ی اشکم دیگر دارد می خشکد! چرا مثل قدیم دلواپسم نمی شوی؟ دلواپس من! منی که روزی دوستم داشتی! چه زود رفتی و تمام کردی محبتت را! موهایم خیلی وقت است که شانه نشده! دست بهشان نمیزنم!تا تو بیای! تا تو بیای و شانه شان کنی! دوست خوبی دارم،پا به پای من می گرید! دوست من؟....! چه گفتی؟ نامش؟دختر خوبیست!نامش آیینه است! مرا دوست دارد! مطمئنم! مثل تو نیست که رفتی و مرا رها کردی در این همه تنهایی! چقدر دلتنگم! برای آغوشت! برای چشمانت! برای گرمای تنت! آه که چه شیرین بود! کاش بودی...! کاش بودی مادر! [ پنج شنبه 89/7/8 ] [ 5:14 عصر ] [ benfis b ]
[ نظر ]
دوست من یادت باشد که... اگر منو تو ما نشویم... اگرایران آباد نشود... اگر کنام شیران بشود... دیگر نمی توانی روی عزت و تمدنت حسابی باز کنی؟؟!!! [ جمعه 89/7/2 ] [ 12:34 عصر ] [ benfis b ]
[ نظر ]
یادش بخیر باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازیهای راه مدرسه [ دوشنبه 89/6/22 ] [ 11:37 عصر ] [ benfis b ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |