سلام
قشنگ بود
افرين
سلام خيلي عالي بود(تعبير بهتري ندارم که بگم)
موفق باشيد.
سلام.
تصيفت فوق العاده بود بنتي
واقعا فوق العاده بود...
آفرين
لذت بردم..
بيشتر بنويس
خيلي بيشتر:)موفق باشي:)
نظرم عوض شد.
تو داستان نويس خوبي نمي شي!
تو داستان نويس معـــــــــــــرکه اي مي شي!
استاد مايي جانم.....
آخي ! چه غم انگيز ناکانه .
مکه که رفته بوديم ، داداشم ساعت 3 صبح زنگ خطر هتل رو بي خودي زد ، چنان صداي مهيبي هتل رو برداشت که خودش از ترس بالا پايين مي پريد . بالاپايين پريدن ، به معناي واقعي کلمه !صحنه بود .دلم رو گرفته بودم فقط مي خنديدم
زنگ خطر کنار کپسول حريق بود . اون قسمت متنت رو که از کپسول حريق نوشته بودي خوندم ، ياد اين خاطره هه افتادم .همينجوري .